داستانکده |
||||||
و
نو نظرات پيام رفيقي در مورد زمين و زمان |
||||||
.. | . Thursday, June 23, 2005
دستانت را در دستان عاشقم بگذار و بگذار ذوب شوم از حرارتی که در تنت جاری ست و جاری شوم در جریانی که میدانم از مرگ می هراسد و عاشقانه بسوی زندگی پرتاب میشود..
Saturday, June 18, 2005
وقتی هجران نور بر سراپرده ی دست من اُفتاد تو چرا مهربان، تو چرا بی سرنوشت ، تو چرا آبی ؛ مرا بُراندی برداشتی، شهد-مایه بی باکی ها نوشاندی، در گرماگرم جنگ روم و فارس تو از کُدام قبیله ی تُرک به نجاتم غزل خواندی؟ دوستت دارم لحظه ای بود که در آشیان ما میتواند اگر نفس کشد بر قبای شرمسار من بهترین خرقه ی شبسار شود و تو از کُدامین قبیله ی تُرک این زخمی جنگ فارس و روم، این بلخی مجازات شده به گناه آهنگر را به سوار خود بُردی چهار نعل به سمت سکونستان ؟ به کُدامین روال ترکستان...به سمت کُدامین بی مانند محال..
|
.. | ..................................... بايگاني
October 2004 November 2004 December 2004 February 2005 April 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 November 2007
|
|||